در ذیل به چهار مورد از ویژگى هاى امام و خلیفه پیامبر(صلی الله علیه و آله) از دیدگاه امام على(علیه السلام) اشاره مى شود (1) :...
1. عشق به مرگ و شهادت
از بارزترین خصوصیات امام عارفان، على بن ابیطالب(علیه السلام)، عشق و علاقه شدید آن حضرت به مرگ و بویژه شهادت است. مقام شهادت از رفیع ترین مقاماتى است که اهل معرفت، آن را فوز عظیم و وسیله نظر به وجه الله که غایت آمال عارفان است، مى دانند. در این خصوص آن حضرت مى فرمایند: «والله لابن ابیطالب آنَسُ بالموت من الطفل بِثَدْىِ اُمِهِ»؛ (2) به خدا سوگند انس و علاقه پسر ابوطالب به مرگ بیشتر از انس و علاقه بچه به پستان مادر است.
تأمل در این سخن و تشبیه شدت علاقه آن حضرت به علاقه کودک به پستان مادر نهایت دلبستگى ایشان را به شهادت نشان مى دهد.
در جاى دیگرى حضرت امیر(علیه السلام) مى فرمایند: «ان اکرم الموت القتل! والذى نفس ...»؛ (3) بهترین و ارزشمندترین نوع مرگ، کشته شدن در راه خداست، سوگند به آن کسى که جان على(علیه السلام) در دست قدرت اوست، هزار ضربت شمشیر بر من آسان تر از جان دادن در بسترى است که در غیر طاعت خدا باشد.
باز مى فرمایند: «وَاللهِ لَوْلا رَجائى الشَهادَةَ عند لقائى الْعَدُوَ ...»؛ (4) به خدا سوگند اگر هنگام ملاقات دشمن به شهادت امید نداشته باشم چنان چه مقدر باشد، هر آینه بر مرکب خود سوار شده از شما دورى مى نمودم.
و در جاى دیگر مى فرمایند: «فقال یا على، اِنَّ امتى سَیفتنونَ من بعدى فقلت: یا رسول الله، اَوَ لَیْسَ قد قُلْتَ لى یَوْم ...»؛ (5) رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: یا على(علیه السلام) به زودى پس از من، امتم به فتنه و تباهکارى گرفتار خواهند شد. پس گفتم: اى رسول الله(صلى الله علیه وآله) آیا نبود که در روز احد آن جا که عده اى از مسلمانان به درجه شهادت نایل آمدند، کشته شدن در راه خدا از من باز داشته شد و کشته نشدنم و ـ زندگى ـ بر من دشوار گردید و غمگین بودم، به من فرمودى مژده باد ترا که بعد از این کشته خواهى شد؟ پس به من فرمود: آنچه بیان کردى درست است. هنگام شهادت شکیبایى تو چگونه خواهد بود؟ گفتم: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) این کار صبر نمى خواهد بلکه جاى مژده و سپاسگزارى دارد.
نهج البلاغه: من شما را بر طاعت و کار خیرى تشویق و ترغیب نمى کنم مگر این که خودم به آن پیشى مى گیریم و شما را از معصیتى باز نمى دارم مگر این که قبل از شما خودم از آن عمل باز مى ایستم
یعنى کشته شدن در راه خدا براى من بزرگ ترین نعمت و بخشش الهى است.
در جاى دیگر نیز مى فرمایند: «و اِنى اِلى لقاءِالله لَمُشْتاقٌ»؛ (6) من به ملاقات خدا مشتاق هستم.
این منطق و نگاه على(علیه السلام)به مسأله مرگ و شهادت است. و در نهایت هم آن حضرت (علیه السلام) به این آرزوى دیرین خود رسید و در محراب عبادت و مسجد کوفه به دست یکى از خوارج شهادت نصیب او گردید.
2 . عمل پیش از گفتن
یکى از مسایل مهم در باب دیندارى، عمل صالح است. عمل نتیجه علم است و علم بى عمل مثل درخت بى ثمر است. قرآن کریم مى فرماید: (یا ایهاالذین آمنوا لم تقولون ...)؛ (7) چرا به حرف هایى که مى زنید عمل نمى کنید این که سخنى بگویید و بدان عمل نکنید، دشمنى خداوند به آن بزرگ است.
ادعاى بى عمل در آیات دیگرى و روایات زیادى از اهل بیت عصمت نهى شده است. در این میدان حضرت على(علیه السلام) الگویى ستودنى است که به آن چه مى فرمود عمل مى کرد. ایشان در یکى از خطبه هاى نهج البلاغه مى فرمایند: «یا ایهاالناس اِنّى وَاللهِ ما اَحَثُّکُمْ على طاعه ...»؛ (8) من شما را بر طاعت و کار خیرى تشویق و ترغیب نمى کنم مگر این که خودم به آن پیشى مى گیریم و شما را از معصیتى باز نمى دارم مگر این که قبل از شما خودم از آن عمل باز مى ایستم.
و باز در خطبه دیگرى مى فرمایند: «لعن الله الآمرین بالمعروف التارکین له والناهین عن المنکر العاملین به»؛ (9) خدا لعنت کند کسانى که دیگران را به معروف و کارهاى خوب دعوت مى کنند ولى خود آن را به جا نمى آورند و کسانى که از کارهاى زشت مردم را باز مى دارند ولى خودشان آن را انجام مى دهند.
و نیز مى فرمایند: «قد اَرْعَدوُا و اَبْرَقُوا و ...»؛ (10) طلحه و زبیر مانند رعد صدا کردند و ترسانیدند و مثل برق درخشیدند و از جا بر آمدند؛ با این جوش و خروش، در آخر کار ناتوان بودند ولى ما صدا نمى کنیم و نمى ترسانیم تا موقع عمل ـ گفتار ما همراه با عمل است ـ و تا نباریم سیل جارى نمى کنیم.
3 . حراست از مصالح اسلام و مسلمانان
شاید براى برخى که با نهج البلاغه آشنایى کامل ندارند، عبارت بنیانگذار وحدت براى امام على باور نکردنى باشد اما با نگرشى به این کتاب، این حقیقت به روشنى آشکار مى شود.
امام على(علیه السلام) گاهى به حق غصب شده خویش نظر مى کند اما زمانى که مصالح اسلام و جامعه اسلامى به میان مى آید به وحدت دعوت مى کند. آن حضرت خطاب به ابوموسى اشعرى مى فرماید: «ولیس رَجلٌ، فَاعْلَمْ، اَحْرَصَ على...»؛ (11) بدان که هیچ مردى علاقه مندتر و حریص تر از من به اتحاد و الفت امت محمد(صلى الله علیه وآله) نیست و در این کار ثواب نیکو و بازگشت نیک را طلب مى کنم.
و یا مى فرمایند: «وَالله لاَُسْلِمَنَّ ما سَلِمَتْ امورُ المسلمین و لم یکن جَوْرٌ اِلاّ عَلىَّ خاصة»؛ (12) مادامى که امور مسلمانان منظم بوده و فتنه و فسادى نباشد و مادامى که فقط بر من ظلم روا شود نه بر دیگران ـ براى حفظ وحدت جامعه ـ خلافت را در دست دیگران رها مى کنم.
وقتى که یک نفر یهودى به مسلمانان طعنه مى زند که هنوز پیامبرشان را دفن نکرده دچار اختلاف شدند امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «انما اِخْتَلَفْنا عنه لا فیه و لکنکم ما جَفَّتْ اَرْجُلُکُمْ ...»؛ (13) اختلاف ما درباره جانشین او بود نه خود او، ولى شما یهودیان هنوز پاهایتان بعد از غرق شدن فرعون و نجات بنى اسراییل از رود نیل ـ از آب دریا ـ خشک نشده بود که به پیامبران گفتید این بت پرستان خدایانى دارند براى ما خدایى قرار بده.
نهج البلاغه: پس از حمد و ستایش پروردگار، اى مردم! من بودم که چشم فتنه را کندم و جز من هیچ کس جرأت چنین کارى را نداشت؛ آن گاه که امواج سیاهى ها بالا گرفت و به آخرین درجه شدت خود رسید. پس از من بپرسید پیش از آن که مرا نیابید
4 . نابودکننده فتنه ها
آن حضرت در خطبه 93 مى فرماید: «... اَمَّا بَعْدَ حَمْدِاللهِ وَ الثَّناءِ عَلَیْهِ اَیُّهَا النّاسُ فَاِنّى فَقَأتُ عَیْنَ الْفِتْنَةِ وَ...»؛ پس از حمد و ستایش پروردگار، اى مردم! من بودم که چشم فتنه را کندم و جز من هیچ کس جرأت چنین کارى را نداشت؛ آن گاه که امواج سیاهى ها بالا گرفت و به آخرین درجه شدت خود رسید. پس از من بپرسید پیش از آن که مرا نیابید. سوگند به خدایى که جانم در دست اوست، نمى پرسید از چیزى که میان شما تا روز قیامت مى گذرد و نه از گروهى که صد نفر را هدایت یا گمراه مى سازد، جز آن که شما را آگاه مى سازم و پاسخ مى دهم، و از آن که مردم را بدان مى خواند و آن که رهبریشان مى کند و آن که آنان را مى راند و آن جا که فرود مى آیند و آن جا که بارگشایند و آن که از آنها کشته شود و آن که بمیرد، خبر مى دهم. آن روز که مرا از دست دادید و نگرانى ها و مشکلات بر شما باریدن گرفت، بسیارى از پرسش کنندگان به حیرت فرو رفته مى گویند: سرانجام چه خواهد شد؟ که گروه بسیارى از پرسش کنندگان از پاسخ دادن فرو مانند... ما اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) از آن فتنه ها در امانیم... .
پی نوشت:
1. به یادآورى است که برخى از ویژگى ها مخصوص على(ع) است، البته بسیارى از آنها سایر اهل بیت (علیهم السلام) را نیز در بر مى گیرد.
2. نهج البلاغه، خطبه 5، بخش 3.
3. همان، خطبه 123، بخش 3 .
4. همان، خطبه 119، بخش 4 ـ 5.
5. همان، خطبه 156، بخش 11 ـ 13.
6. همان، نامه 62، بخش 8.
7. سوره صف، آیات 2 ـ 3.
8. نهج البلاغه، خطبه 175، بخش 6.
9. همان، خطبه 129، بخش 8.
10. همان، خطبه 9، بخش 1 .
11. همان، نامه 78، بخش 3.
12. همان، خطبه 74، بخش 1.
13 همان، حکمت 317.